چقدر دنیای بدی شده.آدما چقد راحت خوبی هایی که بهشون میشه فراموش میکنن
چقدر راحت همدیگرو فراموش میکنن.
یکیو با همه وجودت عاشق خودت میکنی.سالها بهش از عشق میگی.روزها و ساعت ها وماه ها و سال ها ازت از عشق میگه.میشه همه ی دنیات.
اما توی یک روز میاد میگه همه چیز بین ما تموم شده.میگه گمشو.
چرا وقتی نمیتونیم به قولمون پایبند باشیم قول میدیم.یکباردوبار سه بار چرا هزاربار قول میدیم که واسه هم میمونیم اما اخرش میریم و تنهاش میزاریم.
چرا وقتی حالمون بده و تنهاییم میخوایمش ولی وقتی به یه جایی رسیدیم فکرمیکنیم اون برامون کمه و ولش میکنیم.
چرا یکاری میکنیم که حتی گوشت و خونو استخوناش عاشقمون میشهوقتی ولش میکنیم وجودش آتیش میگیره
چرا همه وجودمو به وجوودت گره زدی نسرینیک ثانیه بدون من طاقت نمیاوردی.یک دقیقه بدون من میموندی اشکت درمیومد.من بودم که تو تنهاییات کنارت بودمهیچی از محبت برات کم نزاشتم.
مثل کوه کنارت بودم.تکیه گاهت بودمحالا رسیدی به جایی که بهم گفتی گمشو از زندگیم برواینستاگرام ساختی برای خودت.پست گذاشتی رفتنی ها میروند اومدنی ها میایند.منو بلاک کردی.
روزی بود که یک ثانیه دیر جوابتو نمیدادم دلت ازم میشکست.اون دلت که برای میلاد بود چیشد؟ دلت بیخیالم شد؟ یادش رفت اونیکه مواظب دلت بود من بودم :(
منو تو باهم بزرگ شدیم.مثل شیر مواظب دلت بودمتوهم همه کسم همه ی انگیزه زندگیم.
به کی بگم دردمو.من نمیتونم بیخیالت بشم همه وجودم عاشقته.
من نمیتونم مثل سگ زندگی کنم.وقتی به یکی یکبار بگم دوستت دارم احساس مسئولیت دارم روش.رو اون رو دلم.بی معرفت چهارسال روزو شب اسمت رو لبم بودهچهارسال هر روز هزاربار بهت گفتم دوستت دارم.با عشقت زندگی کردم.چطور میشه فراموش کرد.یه حیوونم دوست داشتن میفهمهیه حیوونم وفا میفهمه.
من نمیتونم کمتر از یه حیوون باشم
نمیدونم.یا کلا بیخیالمی و با خودت میگی یه بچگی کردی تو ارتباطتت بامنیا مثل من حالت داغونه.
اگه بیخیالمی بدون اینقدر میشینم پای حرفای عاشقانت و اشک میریزم که توی دریای اشکای من غرق بشی
خدا میبینه